میم و الف
اگه معلمی بهتون گفت:" من همه دانشآموزامو به یک اندازه دوست دارم" به صداقتش شک کنید. معلمها همهی دانشآموزاشونو دوست دارن. حتی درسنخونترینهارو. حتی کمکارترینهارو. حتی تخسترینهارو. اما گاهی اوقات، یک نفر توی کلاس باعث میشه معلمها با انرژی بیشتری سر اون کلاس حاضر بشن. میم و الف برای من از همین دانشآموزا هستن. میم خیلی شبیه بچههای همدورهی ما و قبل ماست. خیلی خوب معنی احترام و حریم رو میفهمه و توی این چند ماهی که از شروع مدارس گذشته، من تابهحال صدای بلندش رو، حتی توی زنگ تفریح هم نشنیدم. میم درسش خوبه و تمام نمراتش تقریبا کامله و هیچوقت پیش نیومده، حتی تو سختترین شرایط بگه ناامید شدم، بگه نمیتونم. الف از یه مدرسه دیگهست. اون تفاوت ظاهری بسیار زیادی با میم داره. دختری ساکت و بی اندازه درونگراست. روزهای اول فقط به تخته نگاه میکرد و جزوه مینوشت. یکبار که درسمون خیلی خوب پیش رفت و از طرح درس عقب نبودیم، در مورد کتاب باهاشون صحبت کردم. از کتابهایی که خوندم گفتم و از کتابهایی که خوندن پرسیدم. الف با هیجان از کتابهایی که خونده بود برامون میگفت. از سبکی که بیشتر دوست داره. از نویسندهای که تفکرش بهش نزدیکتره. همون جلسه فهمیدم که الف، صدای بسیار گیرا و جذابی هم داره. هفتههای بعد با یک الف جدید رو به رو شدم. الفی که به فیزیک علاقهمند شده بود و میگفت:" با فیزیک دوست شدم و هر دوشنبه که میرسم خونه تستاشو میزنم. " الف خیلی سریع از همه جلو زد و شد قطب فیزیک کلاس. میدونید؟ من الف و میم رو کمی بیشتر از بقیه دوست دارم، چون باعث میشن مطمئن شم بچههای دهههشتادی برعکس نقدهایی که مدام بهشون میشه، بچههای با وقار و متینی هستن که در مقابل تفکیک نسلی که ما انجام میدیم، و از خودمون دورشون میکنیم، سکوت کردن و با رفتارشون تونستن خیلی جدی جلوی تفکر منفی من از بچههای این دهه بایستن و بهم بقبولونن که شاید تفاوت نسلها وجود داشته باشه، اما از هر نسل کسایی هستن که میدرخشن و ستاره میشن.