آسوکـا

آنچه گذشت

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

بدترین نوع تعطیلی، تعطیلی رسمی در دل تابستان است،آن هم دو روز پشت سر هم. آن دو روز هم که یک روزش پنجشنبه باشد و یک روزش جمعه. پنجشنبه اش هم به شادی تعطیل نباشد. یعنی برایت چیده اند وبساط کشدار بودن غروب جمعه ات را از غروب پنجشنبه، حتی از همین الان، یعنی از صبح پنجشنبه. و تو فکر کن تمام حجم نبودن آدمِ عزیزِ زندگی ات یکهو اول صبح پنجشنبه بچسبد بیخ گلویت و تا غروب جمعه ات کش بیاید. کسی چه می‌داند چند نفر غروب جمعه شان از حالا شروع شده و چشم انتظارند از اویشان که پیامی برسد، اس ام اسی، پی امی، ایمیلی، چیزی. حتی تماس اشتباهی، دستم خوردی، می‌خواستم شماره بالایی ات را بگیرمی، چیزی. اتفاق نمی افتد و پنجشنبه ات به جمعه ترین شکل ممکن می‌گذرد و جمعه ات جمعه تر از تمام جمعه ها. آدمها! همان‌هایی که چشم به راه دارید. لطفا برگردید و بگذارید روزهای هفته سر جای خود بمانند با "من که جایی نرفته بودم" برگردید. یا مثلا دوستت دارمی، دلم برایت تنگ شده بودی، آغوشی، چیزی...

۳۰ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۱
آسـوکـآ آآ