گویا یار هم افسانه است.
راستش را بخواهید ما فقط انسانیم. پس خواهشا از هم توقع افسانه ساختن نداشته باشیم. نمیشود در این جهان شیرین شد که اگر شدی هیچوقت فرهادی برایت تیشه به دست نمیگیرد که سنگ های کوهی را ریز ریز کند. نمیشود در این جهان مجنون شد که اگر شدی هیچوقت لیلی دلیل محبتهای زیاد و توجههای تو را نمیفهمد و بعد از کلی ناز کردن میرود به سوی کسی که مجنون نباشد . حالا تو بنشین برایش هی شعر بخوان و ادایِ مجنون در آور! راستش را بخواهید ما فقط انسانیم. پس هیچوقت منتظر آمدن افسانه هم نباشیم. همه ما انتظاراتمان در محدوده دوست داشتن خودمان است . اگر کسی را دوست داشته باشیم برایش میمانیم و اگر نداشته باشیم زمین و آسمان هم بگوید فردِ مناسبی است دنبال بهانه میگردیم برایِ جدا شدن. راستش باید باور کنیم عشق افسانه نیست، عشق غرور نمیشناسد، عشق گدایی هم ندارد . حرفهای شبهای روشن و چهار شاعر را باور نکنید، آنها هم روزی باور کردند که عشق فقط پیدا کردن کسی است که چشمانش هنگامی که با توست برق بزند. اگر کسی دربِ خانه دلتان را زد و شما هم تکانی خوردید ، دو دستی به آن بچسبید و ولش نکنید. او افسانه نیست. :)
عنوان از مهدی پورفرد